شاید طلوع خورشید☀️

بگذرم

نه من بقیه رو میفهمم نه بقیه منو 

همین باعث بحث میشه؛

کاش اینم بگذره 

:( 

 

مُردن

سرم درد می‌کنه خیلیی

دیگه حرفی ندارم..

حرف درست رو میگم

وقتی حرف میزنم یه جوری جواب میدن که برو بابا پس با این تفکر همه مورد دارن؛

من حرف بدی میزنم میگم دوست دارم من و تویی بین من و اون نباشه و باهاش راحت باشم؟ از همه چیز براش بگم و بدونم می‌تونه تکیه گاهم باشه؟ 

زندگی باید این باشه بتونی راحت باهاش حرف بزنی بدونی قضاوت نمیشی مسخره نمیشی با هم میخندین تو رو می‌فهمه دوسش داری و خیلی چیزای دیگه  :( چرا بقیه اینو نمی‌فهمن:|

برگشته میگه پیدا کردی به ما هم بگو و همون حرفای همیشگی ..

به خدا که قلبم یه جوریه طاقت نداره 

میدونی قلبم میگه آره هست ولی در ظاهر که نگاه میکنم انگار زندگی همینه..

گفتم یا میشه یا میرم؛

فردا یه آزمون دارم فکر نکنم قبول بشم دوست دارم اوکی شه ولی ،کاش میشد؛

پی نوشت : اون از زمان کنکور اینم از این ..

پس نوشت ۲:  جادوگر شهر گفت یه حدس بزن که چه جوریه؟ سریع بدون اینکه فکر کنم گفتم آهنگ سنتی دوست داره ولی خب من اینقدر آهنگ جیغ مانند میذارم که پایه میشه و تو راه قرار میگیره 😄 یه نگاهی بهم انداخت که تو هم با این حدس زدنات 🤦🏻‍♀️

خب چی کار کنم که متوجه نشدم منظورش کلی هست اتفاقا به خاطرش آهنگ پست قبلی رو با کلی گشت و گذار و اینکه خودمم دوست داشتم پیدا کردم 😶‍🌫️( اگرچه ناپیداست) 

 

ببین

پی نوشت بی ربط : دلم برای خیلی چیزا تنگ شده چرا هر چی بزرگ تر میشیم بی شوق تر میشیم؟ 

تو فکر این بودم کاش خونه خودمو داشتم به نظرم حس قشنگیه فکر کن خودت هر چی رو هر جا که دلت بخواد بذاری هر طور که دلت خواست لباس بپوشی هر طور که دلت خواست غذا بپزی( حالا مگه بلدی؟😅) تا هر وقت که دلت خواست بیدار باشی، فیلم نگاه کنی ( خب الآنم میشه 🙄) جیغ زد خونه رو بهم ریخت👀 خلاصه دیوانه بازی درآوردن😁

یه نفر حرف قشنگی بهم زد گفت آیا میدونی برای زندگی شخصی ات چی میخوای؟ 

فکر میکردم فقط زندگی کاره فهمیدم هدف اصلی ما آدم ها فقط یه چیزه آرامش و دوست داشتن اینا رو نداشته باشی یه چیزی کمه شاید بگین مامان و بابا آره قطعا زندگی بدون اونا غیرممکنه اما آدم نیاز به فرد دیگه ای داره اینو به نظرم هر چی آدم سن اش بالاتر می‌ره بیشتر حس می‌کنه تنهایی فقط مختص خودشه تا ما آدم ها:) 

من دوست دارم خودم انتخابش کنم و اونم همین طور و  همه جوانب رو بسنجم و خب دوسش داشته باشم به این فکر کنم که از خودمه و چقدر آشناست ( شیطون 😅) 

دوست ندارم مثل خانوم های دیگه غر بزنم، دلم میخواد دوسش داشته باشم و به کسی هم نگم که چقدر خوبیم با هم و همراهمه:)

پس نوشت : دلم از بعضی حرفا گرفته :( برام مرور میشه و من این حرفا رو برای خودم تکرار میکنم.

 

 

پی نوشت : یکمی درس بخون ---» این تایم رست بعد از درس 🥶

کوچ

چرا به جای کوچ به جای دیگه به درون خودت کوچ نمیکنی؟

با تکرار یه سری حرفا با خودت فقط خودت رو ناراحت میکنی

 

چند تا کار با هم دارم، ذهنم همه جا هست و یه جا گیر کرده.. با خودم میگم یادت رفته میتونی؟ پس عقب نکش و بجنگ بعد هر چه قدر خواستی بخواب و استراحت کن.خسته روحی هستم خیلییییییی یه روزایی گریه میکنم یه روزایی بعضی حرفا رو تو ذهن خودم پلی میکنم گاهی هم هی حذفشون میکنم گاهی هم مثل خل و چل ها به آینده دور فکر میکنم.

دلم میخواد کاش بود و بغلش میکردم میگفتم این حرفا رو بهم زدن و ناراحتم بعدش می‌گفت واسه این چرت و پرتا خودت ناراحت کردی؟؟ حالا که من هستم.

یا شایدم دستمو می‌گرفت و می‌گفت عزیزم نبینم گریه کنی 

کاش کارم جور میشد شاید تو هم پیدا بشی و ببینم بقیه حرفشون چیه 🫤 دلم میخواد دیگه هی نگن فلانی و اون اینو نمیدونم خودت عقل نداری نمیتونی و .. در نهایت بریم یه جا آروم زندگی کنیم ولی فکر کنم اول کار کلی حرف بزنم و گریه کنم بعد آروم شم چون حرف های بسیاری که دلم گفتن میخواد و کسی نیست، کسی که ذوقمو کنه، بخنده بهم افتخار کنه، دوسم داشته باشه تفاوت قایل نشه و..

قلبم شکسته از حرفا و نمیدونم چرا هر چقدر هم اینجا حرف میزنم آروم نمیشه ..

پی نوشت: جادوگر شهر میگه چشمات رو باز کن بهش میگم من چیزی نمی‌بینم چرا نمی‌فهمی میگه خب کلا چشمات مشکل داره؛ میگه تو دوست داشتنی هستی اینو خودت هم میدونی پس اول خودت رو بشناس کامل تا بتونی پیداش کنی.

بگذار 💜

بودن

ناراحت از مامان و بابا هستم قبلنا بیشتر بود الان کمتر شده اما حرمت ها شکسته شده احساس میکنم حوصله ندارم..

حرفای تکراری

بزرگ که بشی نمیدونی باید باشی یا نباشی،، بعضی مواقع میگم اگر منم یه روز بچه داره بشم این شکلی میشم در کنار محبت روی مخ اش هم میرم؟ و ..؟ 

آره شاید انتخاب شغل ام اشتباه بود اما تو اون زمان بهترین انتخاب بود دلیل میشه که من چون مسیرم این شده ، تو بقیه مسیر ها ممکن اشتباه دارم میکنم؟ 

نه 

من با کسی که دوسش دارم میمونم اینو هزار بار هم که شده میگم و تکرارش میکنم؛

کاش حداقلش این کارم اوکی میشد پیر شدم لعنتی :|

از دست خودم ناراضیم؟ نمیدونم اینکه نمیتونم تصمیم خودم برای خودم بگیرم بده..

پی نوشت : کسی نبود که دستامو بگیره بگه غم ات نباشه میفهممت :( حتی خودمم فکر کنم به خودم بدی کردم.

پی نوشت: کسی نبود که بگه بهت افتخار میکنم موفقیت های زیادی کسب کردی به خودت افتخار کن خودت رو دوست داشته باش تو بهترین دختری، تو این سن خوبه توقع چی از خودت داری بقیه بقیه ان ولی تو فقط یه آرامی 💜 

 

بخواب

پی نوشت۱ :چی میشد مگه؟ 

پی نوشت ۲: این جاست که فقط میگم وگرنه یه دختر مغروریم :|

پی نوشت ۳:بخشی از یک فیلم نگاه میکردم و بازم به حرف خودم بیشتر رسیدم که باید بخوای 

پی نوشت۴:یادته گفتی دستت رو بده بذار کمکت بکنم، منم تعلل کردم ولی آخرش دستمو دادم باور کن هنوز حس میکنم اون دست خیالی نبود کاملا واقعی بود؛ یا اینکه گفتی چرا این همه غصه میخوری؟ دلم تنگ شده تو این شلوغی بخوابم بیا

پس نوشت ۵: خدایا بهم کمک کن بتونم اون چند تا کار رو با هم خیلی خوب اوکی کنم:)

پی نوشت :آهنگ رو دوست دارم 

 

اونا

بدم میاد به خاطر راضی نگه داشتن دیگران 

کاری که اونا دوست دارن..

انجام بدی! 

این چه قانون مزخرفیه؛ 

کار، نوع لباس پوشیدن، حرف زدن، راه رفتن، ازدواج کردن 🙄

که چی بشه دیدین دختر فلانی پسر فلانی عجب شغلی داره راحته؛

نمیدونم عروس و داماد همسایه بغلی رو دیدین خیلی شانس داره مال بعضی ها هم.. -» منظور من :|

گاهی حس افسردگی پیدا میکنم با وجود اینکه اگر بخوام خودمو از دور نگاه کنم منم موفقیت های خوبی بدست آوردم که هر کسی بدستش نیاورده فقط نمیگم شواف نمیکنم.

البته گاهی هم افسوس میخورم که  نشسته ام واسه چی؟  بزن تو دل ماجرا و برو دنبال علاقه ات برو وگرنه پیر میشی و بدون اینکه چیزی از دنیا ببینی می‌میری..

پی نوشت: اگر حرفی میزنم در یک موضوع به خاطر اینکه به خودم یادآوری کنم زندگی مال خودمونه قرار نیست دیگران دخیل باشن اگرچه اونقدر روی مخ ان که دلم میخواد برم تموم این حرف های نگفته رو بزنم و دلم آروم بگیره.

پی نوشت: میگه در عین مهربونی خیلی عصبی و ناراحتی :| میخواستم بگم دیگه مگه ذهنی برای آدم میمونه. یه سری حرف ها جاش تا اعماق قلبت می‌ره؛

حرف

میدونی دلم روزی میخواد که به جای اینکه حرف بقیه برام رو مخ باشه 

و رو مخ ام یه سری چیزای پیش و پا افتاده باشه ..

صدای قهقهه هام از اینکه آره دیدی من تونستم زودتر از تو تموم کنم؟ کی برنده شد؟ کسی به پای من نمی‌رسه برای این کاره 😁

تو فکر این باشم خب امروز برنامه خودم واسه خودم چیه؟ 

به این فکر کنم که چقدر خودمو دوست دارم و زندگی با همه پستی و بلندی هاش زیباست

رسیدن به این مرحله فکر کنم زمان میخواد یا شاید افزایش دانش فردی

من دلم میخواد 

پی نوشت: دلم میخواد که غرق علاقه ام بشم اما فاصله دارم با علاقه ام ..

پی نوشت ۲: دنبال اسب سفیدی؟ منم برگشتم گفتم  آره D: زندگی چیه که بی عشق بگذره به نظرم باید حسی باشه بعد دوست داشتن بعد اینکه واقعا از خودت بدونیش من ذهنیتم اینه غلط و درستش نمیدونم حاضرم براش صبر کنم اگرچه خیلییییییی عجولم تو همه ی زمینه های زندگیم:) دوستم روزی بهم گفت عجیبه خیلی عجیبه تو همیشه عجولی پس چرا؟ گفتم این یکی فرق می‌کنه همیشگی هستاا تو هر لحظه ات هست میشه همدمتِ، کارت که نیست که زمان خاصی باشه یا لباس و .. باشه که تموم بشه این چیزی که دوست نداری تموم بشه و دلت میخواد باشه حتی تو دعوا حتی تو شادی و از غصه هات براش بگی و گریه کنی و ... دوست دارم تو بغل کسی گریه کنم که دوسش دارم💜

آخرش گفت : خیلی رمانتیک بود و کلی خندیدیم 😅

 

حرف اول

کاش 

نمیدونم کلی حرف تو دلم هست اما مثل قبل دلم نمی‌خواد که بگم ..

پی نوشت: بعضی از بیمارام خیلی خوبن، منو یاد چندین سال پیش که بچه تر بودم میندازن:) میگه خیلی شیطونی و دوسِت دارن. گفتم باید همین طور بود چرا که نیومده که برج زهرمار رو ببینه! دستمو گرفته بود گفت خدا دستت رو بگیره.