افسردگی خود کلمه هم برام حس منفی داره..
میدونم از سال هشت سال پیش افسردگی داشتم، زمان طولانیه من به دنبال درمان اصلیش نبودم فقط میخواستم با سخت گیری از خودم، چشم پوشی کنم یا شایدم رفعش.
همش اهداف بلندمدت که در کوتاه ترین زمان بهش برسم به خیلی هاش هم رسیدما مثلا میگفتم من باید با بهترین استاد دانشکده فلان جا کار کنم خب یادمه ۲ ماه مداوم فیلم آموزشی میدیدم یعنی از ساعت ۷ صبح تا ۲ نصف شبه من مداوم فیلم نگاه میکردم جوری که توی جلسات و کارگاه ها از استاد اون درس جلوتر بودم و تشویق ام میکردن( اساتید حرفه ای نه الکی) مهارتی داشتم که خیلی محدود اونو بلد بودن:)
اینو ندیدم! یعنی وقتی به موفقیت ها میرسیدم فقط پنج دقیقه اولش هیجان زده بود اونم میگفتم این که چیزی نیست:| لعنتی دقیقا چی میخوای؟
چند بار پارتی بازی شد و به حق ام نرسیدم و این حس افسردگی دوباره غلبه کرد .. در کمترین مدت بدون آموزش تونستم یه مجموعه رو مدیریت کنم و افراد اون مجموعه تشویق ام کنن و مورد تقدیر واقع بشم.
رزومه ام رو تقویت بیشتر کردم و حتی افراد که تجربه شون بیشتر از من بود بابت این رزومه تعجب کردن که با این سن کم تونستم چنین امتیازات و افتخارات داشته باشم و منو به اینکه اعتماد بنفس بیشتر داشته باشم و بزرگ تر فکر کنم، تشویق کردند.
به باهوش بودنم بارها اساتید گوش زد کردن که چرا خودت رو دست کم میگیری!
یکبار دیگه با یه اتفاقات دوباره افسردگی ام خیلیببیییی بیشتر شدت گرفته که چند مدت پیش دوست نداشتم از خونه بیرون برم حوصله هیچی رو نداشتم هنوزم به مقدار هست!
میدونی افکاری مثل اینکه تو به دختری چرا نرفتی معلم بشی کارت راحت تر بود و زودتر از هم ازدواج میکردی آزارم میده!
اینکه چرا ساکتی و هیجان انگیز نیستی آزارم میده
اینکه تو فقط چون پشتکار داری موفقی آزارم میده
اینکه سطح جایی که هستم و باید بالاتر از این باشه چون من تلاشگرم آزارم میده
اینکه بهم توهین بشه و تو خودم بریزیم آزارم میده
اینکه با صداقت تمام کار کنم و طرف بهم دروغ بگه آزارم میده
اینکه گاهی دوست دارم صد درصد برنامه روزام رو کامل انجام بدم و گاهی نمیشه آزارم میده
اینکه یادم حرف استادم هام میگفته که حیفه حتما ارتقا بده خودت و شرایطش به خاطر افسردگی هی عقب میوفته آزارم میده
اینکه افسردگی روی وزن ام تاثیر گذاشته و می ترسم زشت بشم آزارم میده
اینکه اگه دختر دوست داشتنی نباشم آزارم میده
اینکه نکنه تا آخر عمرم تنها باشم آزارم میده
اینکه نمی تونم سریع به خواسته هام برسم آزارم میده ( مثلا سریع ماشین بخرم آخه لعنتی کی میتونه :/)
اینکه نتونم کار رو دقیق انجام بدم و ممکن اشتباه کنم آزارم میده
اینکه این حجم از توقع از خودم دارم آزارم میده
اینکه هیچ دوستی ندارم که حرف دلمو بفهمه آزارم میده
اینکه دلم میخواد یکی بغلم کنه و بگه هیچی نیست و هیشکی نیست آزارم میده
اینکه بقیه با حرفاشون اذیتم میکنن آزارم میده
اینکه در آینده قرار زندگیم چه جور باشم آزارم میده
اینکه حرف های گذشته تو ذهنم پلی میشه آزارم میده
اینکه نمی تونم بخونم و ذهنم درگیره آزارم میده
اینکه میتونم و نمیخوام و خسته ام آزارم میده
اینکه منتظرم که یه نفر پیدا بشه و کمک کنه آزارم میده
اینکه ...