برگشت بهم گفت:
اگر یه نفر اونی که نیست رو خیلی خوب جلوه بده و بعد بفهمه که نه بابا طرف مقابلم چقدر انسان و خود واقعی اش هست که چنین افرادی محدودن تو جای اون بودی چی کار میکردی؟
به فکر فرو رفتم و بعدش گفتم: خب حقیقت رو میگم، میگم غلط کردم من اونی که فکر میکنی نیستم و تا آخر عمرم برای جبران دروغی که گفتم و بازی که با احساس اون آدم کردم، هر کاری خواست براش انجام میدم اگر نخوام تغییر کنم اگرم واقعا بخوامش تغییر میکنم، اگرم واقعا بخوامش تغییر میکنم!
اما اون طرف ممکن هیچ وقت دیگه به خاطر یه دروغ، دیگه حرف های راستش رو باور نکنه یا حتی فکر کنه که کدوم دروغ دیگه بهم گفته که فکر کردم راسته حتی اگر راست بوده..
نظر شما چیه؟
ادامه نظر خودم: واقعا چرا آدم ها این چنین شدن؟ ناشی از چی میشه؟ آیا اونا هم اعتمادشون رو از بقیه آدم ها از دست دادن؟
اگر همه اش الکی باشه و برای آزادی خودشون چنین حرفی بزنن؟ کدومش درست تره..؟