نشسته داره نصیحت ام می‌کنه: 

+بچه جون تو این همه مدت گفتی قلبم درد می‌کنه دیگه نمی تونم و... خب تو چه مشکلی داری؟ چرا مثل پیرزن های صد ساله ای؟ 

- ( خنده ام گرفته که جدی داره حرف میزنه) 

+ بخند،،، اینا گریه داره بلند شو دو روز دیگه واقعا پیرزن میشی اون موقع درد قلب و معده و چشم و .. هم اضافه میشه، برو بیرون، خوش بگذرون، پر پروازتو نچین!

- می‌خوام که فکر کنم چیزی نشده ولی خب قلبم ارور میده که نه تو دیگه اون آدم سابق نیستی، میدونی دلم از هر چی ترسید دقیقا سرش اومد..

+ مشکل همینه آره، بپذیر تا آروم بگیری؛ خب ما با تو چی کار کنیم؟ بهت میگیم با استعدادی میزنی زیر گریه ، میگیم خیلی مهربونی میزنی زیر گریه، میگیم خوشگلی میزنی زیر گریه. باور کن از زمانی که تو گرفته شدی همه این غم درون ات رو حس کردیم و ناراحتیم، بیا و برگرد و خوشحال باش حداقل خودت رو از این قفس غم خارج کن.

- تغییر احساسی بسیار سخته میدونی؟ 

+ اینم میدونی تو قوی هستی؟ خودت رو دوست داشته باش تو خیلی مهربونی دوست داریم خوشحال باشی 💜