بازم دلم گرفت ..

پی نوشت : گفت تو زندگی نمی‌خوای تو باور به خودت رو میخوای 

گفت به خودت افتخار کن به این همه سخت کوشی چرا منتظر یه نفری که اینو بهت بگه خودت رو از دور ببین فقط واسه یه لحظه

سریع گفتم خسته ام خیلییی، حرف هایی تو دلم مونده و داغونم؛ 

تو خوابم بهم گفت بذار دستت رو بگیرم گفت غصه چیو میخوری؟ وقتی غصه میخورم به این فکر میکنم.

نمیدونم چرا بعضی روزا گریه ام میگیره.

غصه ها عجیبه از یه دهه به دهه دیگه فرق می‌کنه 

چقدر برای درس گریه کردم چی شد؟ دقیقا چی شد؟ 

بزرگ شدن چقدر سخته! 

پی نوشت: یکی از مریض ها برگشته میگه خوش به حالت 

بهش گفتم چرا؟ 

گفت خب خوشی برای خودت 

بهش گفتم منم تو دلم میگم خوش به حال تو چون چیزایی که من می‌خوامو داری، خندید.

گفت : اگه رفتی دلت تنگ میشه؟ گفتم قبلش با قلبم صحبت میکنم که دلش تنگ نشه.

خندید گفت مگه میشه؟ گفتم آره مگه اینکه تو قلبم خیلی رسوخ کرده باشه.

گفتم امید نده که من هیچ امیدی ندارم؛ گوشم از این حرفا بسیار پره.

حرف ها جدیدا چقدر زود قلبمو می‌شکنه عجیب! 

 

پایان نوشت:

درست میشه؟

امیدوارم در کنار غصه های زندگی، لبخند داشته باشید و تو دلتون غم نشینه:)