وقتی چیزی که حق من بود نصف و نیمه بهم میدن بعد از این همه وقت 

نمیدونم شاید خدا میخواست بگه الان حق تو هست.

یه روزایی سرد، حقیقت دیگه حسی ندارم قبلا ها که یادم میومد از ته دل گریه میکردم ولی بیخیالم..

پی نوشت : برگشته میگه تو فقط اسم ببر اسمش چیه من خودم اوکیش میکنم

بهش میگم خب اسمش هم نمیدونم اصلا نمیدونم کیه؛ 

عجیب برگشته میگه یعنی تا حالا دلت نلرزیده؟ که بخوای شیطون شی؟

پاسخ میدم نه دلم برای عشق نلرزید، نمیدونم چرا هیشکی به عنوان خیال واقعی ام نمیبینم، خودش گفت غصه نخور غصه چیو میخوری؟ 

پی نوشت: وای اینو بگم بخندیم، خواب دیدم میخواستن منو شوهر بدن بعد میگفتم وای نه من اینو نمی‌خوام ازش خوشم نمیاااااد یه کولی بازی تو خواب در میاوردم😂

جادوگر شهر بهم گفت : نکه الان نیستی؟ 🤦🏻‍♀️🤣

یه بچه همراه مامانش دیدم مامان خیلی شکسته و پیر بود نمیدونم یهو چرا این تو ذهنم اومد که دوست ندارم وقتی پیرم فسقل ریزه داشته باشم..

وقتی میبینم یه عده همو دوست دارن خوشحال میشم:) اگرچه بعضی ها حسودن:/

به نظرم زیباترین احساس هست و بهشون هم میگم قدر با هم بودن رو بدونن:)

پی نوشت: کاش کارم اوکی میشد و یه کاش دیگه