شاید طلوع خورشید☀️

من کی هستم؟

تکمیل شود ..

۰ نظر

کَل انداختن

- من که خودم می‌دونم تا طرف رو دیونه نکنی ولش نمیکنی خخخخ خدایی چه جور میتونی ببینی اش ولی محلش نذاری؟( واقعا آدم ها به چشم هستن تا عقل, زیادی عاقل نیستم خخخخ) 

+ فکر کرده تحفه هست ( آیا هست؟ خودش که اینجور فکر می‌کنه) انسان باید اخلاق و ادب و شخصیت داشته باش بقیه اش متعلقاته که اونم  فقط یک درصد آدم رو جذاب می‌کنه همین!

- به خاطر همین دنبالته، میدونی چی میگفت گفت آرام خیلی خوبه می‌خوامش 

+ غلط کرده باید بهش میگفتی اسم خوشگل منو تو دهنش نچرخونه کثیف میشه!

- اوه اوه خودت بهش بگو :/( ما مثلا یه دوست صمیمی داریم :|) 

+ به وقتش،فکر کرده آهن پرستم یا نمیدونم از این دخترای لوس هستم بهش بگو اطراف من نچرخه که براش بد میشه!من نمی‌دونم آدم هایی که خودشون ارزشمند نیستن خودشونو چرا خیلی بالا میبینن 😐

-میدونی بچه ها میگفتن دم آرام گرم بالاخره یکی حال این بشر رو داره میگیره (افتخاره این؟🥴) 

+اینا برام عددی نیستن آدم هایی که فکر میکنن به خاطر پول آدم بهشون علاقه مند میشن یه چیزای از خودت بگو چند چندی با خودت؟!  باید عاشق کسی شد که وقتی تو چشماش نگاه کردی مطمئن باشی که چقدر انسان خوبیه:)

 

پارت دو 

- آرزوت چیه بگو برات برآورده میکنم؟

+مگه خدایی؟

- بنده خدا که هستم

+ نمیدونم بذار فکر کنمممم، منو شاد کن تا آخر عمرم

- حیطه کاری من نیست 

+ دیدی دیدی پس نگو چی آرزو کنم 

- این درون تو هست که باید شاد بشه، خودت رو بشناس خودت رو ببین از خودت فرار نکن.

+..

- گریه نکن چیه که هر وقت اینو بهت میگم گریه می‌کنی؟

+ من تنهام 

- فقط تنها؟

+ همیشه خواستم انتظارت دیگران رو برآورده کنم بهترین باشم مهربونم باشم دل کسی رو نشکونم به هر فردی کمک کنم اما همه قلبمو شکوندن حتی خودم قلب خودمو شکوندم! منتظرم یه معجزه ای بشه یعنی بودم حالا دیگه حتی منتظر هم نیستم. نخواستم شکست رو بپذیرم یعنی صد تلاش نذاشتم و از خودم توقع داشتم اصلا حتی صد هم گذاشتم این دنیا کوفتی و آدم هاش کارمو خراب کردن. من از هر جنبه ای که فکر کنی شکست خوردم.. 

- آیا باید غمگین بود یا جوونه زد؟

+ جوونه زدن اما من راهمو گم کردم مثل دختر بچه ای که گم شده و یه جا نشسته و داره گریه می‌کنه و هیشکی هم نیست!

-اول باید هدفت رو انتخاب کنی بعد خود مسیر پیدا میشه! تو غمگینی رو انتخاب کردی ما بین اش جوونه زدن.

+ دلم میخواد بشینم کلی صحبت کنم نه شاید شانه ای برای گریه کردن نه شاید یه نفر که بیا و زخم هامو مرهم کنه تو این سال ها زخم های زیادی رو مرهم کردم اما هیشکی زخم های منو نخواست! 

- نخواستن یا نخواستی؟ 

+ نمیدونم .. خواستم اما بدتر زخمی ام کردن.. و خودم خودمو سرزنش کردم.

- مراقب خودت باش دوسِت دارم، نمیدونمی که آدم ها چقدر دوست دارن، خودت رو دوست داشته باش💜 تو خیلیببیییی مهربونی‌ خودت رو دوست داشته باش از دست خودت ناراحت نباش انرژی ات یکبار که شده برای خودت صرف کن.طرف خودت باش!

+ خودم کیه؟ 

فیلد خالی

قراره به این سوال پاسخ بدم 

چه شغلی دوست داری؟ 

هر چی فکر میکنم به جوابی نمی‌رسم اصلا حقیقتش نمیدونم چی می‌خوام :(

امید و انگیزه رفته .. شایدم لالا کرده:/

شاید دوست دارم ارشد و دکترام بگیرم 

پشت یه میز بشینم یه لپ تاپ داشته باشم با یک هدفون گوگولی

پس زمینه لپ تاپ ام این باشه دیدی رسیدی چقدر الکی حرص خوردی؟ 

اون موقع شاید دنبال یه مقاله باشم یا شایدم دارم فایل آماده میکنم یا شایدم یه فیلم سینمایی دانلود کردم که نگاه کنم بعد به دانشجو ها معرفی کنم( عجب استاد پایه ای 😁)

یا شایدم دارم به خونه زنگ میزنم که ناهار چی داریم؟ ( نکنه توقع دارین من غذا درست کنم؟ ) من اگه همه پایه باشن که سریع بیرون بر 🤣 اینقدر خانومم واسه خودم🥺 البته خب هستم:)

البته راضیم احساس میکنم بالغ تر شدم و به خاطر موقعیت و .. نیست که خوبم و شاد به خاطر اینکه درونم رو پذیرفتم و شادم خودم نه به واسطه چیزای دور و برم!

حقیقتش دوست دارم یه کنگره خارجی شرکت کنم و مسلط صحبت کنم 

دوست دارم سفرم خارجی برم مخصوصا آموزشی که ببینم اون طرف چه جوریه:) 

 

پ.ن: هنوز احساس میکنم رویاست اگرچه یکی از دوستام با وجود اینکه درس اش از من بدتر بود تموم اینا رو تجربه کرده و خواسته و شجاعتش رو پیدا کرده و من نشستم که یه روزی یه جای حالم خوب شه:(

خیال

یه لحظه تصور کردم که 

اگه ..

احتمالا سریع میرفتم جلو بدون حرف بغلش میکردم و میگفتم خیلی دلم برات تنگ شده 🥺 و گریه میکردم ..

ولی اینا همش خیاله خیال! 

 

جادوگر شهر گفت: خیلی مهربون نباش مهربونی آدمو بی انگیزه می‌کنه ..

پروانه

امروز رفتم سر خاک یکی از شهدا 

قبل از این، جادوگر شهر پرسید خب چه حاجتی داری؟ 

خندیدم:)

گفت خب باید بدونی چی میخوای؟ همین طوری که نمیشه 

لبخند زدم و تو فکر خودم گفتم راست میگه ها

ادامه داد: بگو یه شوهر پولدار انسان بفرسته و خوش باشی اینو بخواه

خندیدم خخ 

بالاخره بعد از این گفت و گو ها رفتم و قبل از اینکه اشکی و احساسی بشم بلند شدم که برم دیدم قبلش یه پروانه روی شونه نشسته بوده و  حالا پرواز کرد.

جادوگر شهر گفت دیگه خودشه حل میشه بهت قبول میدم.

شاید معمولی باشه این موضوع یا شایدم می‌خواسته بگه غصه نخور غصه هم میگذره ..

کوچولو 💜

روی مبدل توی هال نشستم، بچه سرماخورده و دارم گریه میکنم و بهش میگم اگر بمیره من چه کنم؟ این کوچولو هست.. و گریه رو گریه 🥺

بهم میگه خب بهش شربت میدیم خوبش میشه 😊 چرا گریه می‌کنی؟ آخه کی با سرماخوردگی میمیره؟ 

منم بچه رو تو پتو پیچوندم و تو بغلش گرفتم و میگم آخه این کوچولو هست:( 

شربت بهم میده که بهش بدم. 

یه دهن کوچولو فسقلی داشت عزیزم تازه تو خواب سرفه هم میکرد🐣🥲

و قربونش صدقش میرم که الهی من به جای تو سرماخورده بودم کوچولو💜

بهم میگفتی گریه نکن خب؟ 🩷

اینقدر گریه کرده بودم تو خواب چشمام پوف کرده بود که از خواب بیدار شدم 😥

پ.ن: حضور یه فرد حامی ✨